زیبایی
زیبایی یکی از مفاهیم فلسفی و مفهومی پیچیده و انتزاعی است.
زیبایی میتواند یکی از خصوصیات فرد، حیوان، مکان، شی، یا ایده باشد که یک تجربه
ادراکی از لذت و یا رضایت را در دیگران ایجاد مینماید.
ماهیت زیبایی یکی از پایدارترین و بحث انگیز موضوعات در فلسفه غرب است و بهمراه
ماهیت هنر یکی از دو موضوع اساسی در زیبایی شناسی فلسفی میباشد. زیبایی به طور سنتی
جزو ارزشهای نهایی از جمله خوبی، حقیقت و عدالت شمرده شده است.
ویل دورانت عقیده دارد زیبایی زاده میل است. یکی از نشانههای برجسته اینکه زیبایی
زاده میل است این است که شی مطلوب پس از آنکه به دست آمد زیبایی خود را از دست
میدهد. آنچه میخواهیم برای خوبی آن نیست، بلکه برای آن خوب است که آن را
میخواهیم.
آبی بودن آسمان برای خوشایندی ما نیست، بلکه چشمان ما به تدریج با آسمان آبی خو
گرفته آن را خوشایند یافتهاند. لذت طبیعی هر شکل و رنگی به نسبت تکرار آن در سر
گذشت انسان است.
زن نیز برای آن منبع و دستور زیبایی شناخته شد که عشق مرد به زن قوی تر از عشق زن
به مرد است اگر چه مدتش کوتاه تر است.
جرج سانتایانا عقیده دارد زیبایی لذتی است که وجود خارجی یافتهاست (زیبایی وعده
لذت است).
خورشید
خورشید (نامهای ادبی یا قدیمی: خور، هور، مهر، روز) یکی از ستارگان کهکشان راه
شیری و تنها ستارهٔ سامانهٔ خورشیدی است که در مرکز آن جای دارد. میتوان گفت
خورشید یک کُرهٔ کامل است که از پلاسمای داغ ساخته شدهاست و در میانهٔ آن میدان
مغناطیسی برقرار است. این ستاره که قطری نزدیک به ۱٬۳۹۲٬۰۰۰ کیلومتر دارد سرچشمهٔ
اصلی نور، گرما و زندگی بر روی زمین است. قطر خورشید نزدیک به ۱۰۹ برابر قطر زمین و
جرم آن ۳۳۰ هزار برابر جرم زمین برابر با ۲×۱۰۳۰ کیلوگرم است به این ترتیب ۹۹٫۸۶٪
جرم کل سامانهٔ خورشیدی از آن خورشید است.
انفجار نهایی یک ستارهٔ سنگین را ابرنواختر مینامند ولی خورشید ما هیچگاه انفجاری
اینچنین را تجربه نخواهد کرد چرا که کمترین جرم مورد نیاز برای رخداد یک
ابرنواختر، هشت برابر جرم خورشید ما است.از نظر شیمیایی سه-چهارم جرم خورشید را
هیدروژن و باقیماندهٔ آن را بیشتر هلیم میسازد. پس از هیدروژن و هلیم، عنصرهای
سنگین از سازندگان دیگر خورشید اند که عبارتند از: اکسیژن، کربن، نئون و آهن و...
این عنصرها، سازندهٔ ۱٫۶۹٪ از جرم خورشید اند که خود این مقدار ۵٬۶۲۸ برابر جرم
زمین است.
خورشید در ردهبندی ستارگان بر پایهٔ رده بندی طیفی، در دستهٔ G27 جای دارد و به
صورت غیر رسمی با نام کوتولهٔ زرد از آن یاد میشود چون پرتوهای پیدای آن در طیف
زرد-سبز شدیدتر است. هر چند که رنگ آن از سطح زمین، سفید باید دیده شود ولی چون
پراکندگی نور آبی در جو وجود دارد، به رنگ زرد دیده میشود (پراکندگی رایلی).
همچنین در برچسب ردهبندی طیفی، G2، گفته شده که دمای سطح خورشید نزدیک به ۵۷۷۸
کلوین (۵۵۰۵ سانتیگراد) است و در V گفته شدهاست که خورشید مانند بیشتر ستارگان، یک
ستارهٔ رشتهٔ اصلی است و درنتیجه انرژی خود را از راه همجوشی هستهای هسته ی
هیدروژن به هلیم فراهم میکند و در هر ثانیه، در هستهٔ خود، ۶۲۰ میلیون تُن هیدروژن
را دچار همجوشی میکند. در دورهای کیهان شناسان میگفتند که خورشید نسبت به دیگر
ستارگان، ستارهای کوچک و ناچیز است ولی امروزه بر این باور اند که خورشید از ۸۵٪
ستارگان کهکشان راه شیری درخشان تر است. چون بیشتر آنها کوتولههای سرخ اند. بزرگی
قدر مطلق خورشید ۴٫۸۳+ است البته چون خورشید نزدیک ترین ستاره به زمین است، برای
آن، خورشید درخشان ترین جرم در آسمان دانسته میشود و قدر ظاهری آن ۲۶٫۷۴- است. تاج
خورشیدی پیوسته در حال پراکندن بادهای خورشیدی در فضا است. این بادها، جریانهایی
از ذرههای باردار اند که تا فاصلهای نزدیک به ۱۰۰ واحد نجومی توان دارند.
حبابهای ساخته شده در محیط میانستارهای که در اثر بادهای خورشیدی ساخته شدهاند،
بزرگترین سازهٔ پیوستهٔ پدید آمده در منظومهٔ خورشیدی اند.
هم اکنون خورشید در حال سفر از میان ابر میانستارهای محلی در ناحیهٔ حباب محلی در
لبهٔ بازوی شکارچی از کهکشان راه شیری است. از میان ۵۰ ستارهای که تا شعاع ۱۷ سال
نوری، در همسایگی زمین قرار دارند، (نزدیک ترین آنها یک کوتولهٔ سرخ به نام
پروکسیما قنطورس است که ۴٫۲ سال نوری فاصله دارد.) از دیدگاه جرم، خورشید رتبهٔ
چهارم را در میان آنها دارد.اگر از قطب شمالی کهکشان نگاه کنیم، خورشید به صورت
ساعتگرد به گرداگرد مرکز کهکشانی راه شیری در گردش است و از آن نقطه نزدیک به
۲۴٬۰۰۰ تا ۲۶٬۰۰۰ سال نوری فاصله دارد، امید آن میرود که این گردش را ۲۲۵ تا ۲۵۰
میلیون سال دیگر به پایان برساند و دور خود را کامل کند. از آنجایی که کهکشان ما
نسبت به تابش زمینهٔ کیهانی (CMB) در راستای صورت فلکی مار باریک با سرعت ۵۵۰
کیلومتر بر ثانیه در حرکت است، درنتیجه سرعت بدست آمده برای خورشید نسبت به CMB در
راستای صورتهای فلکی پیاله یا شیر، ۳۷۰ کیلومتر بر ثانیه میشود.
فاصلهٔ متوسط خورشید از زمین نزدیک به ۱۴۹٫۶ میلیون کیلومتر است (یک واحد نجومی)
است البته این فاصله در هنگامههای گوناگون حرکت زمین به گرد خورشید (در نقطههای
اوج و حضیض) در ماههای ژانویه تا ژوئیه فرق میکند.در این فاصلهٔ میانگین، برای
نور ۸ دقیقه و ۱۹ ثانیه زمان برده میشود تا از خورشید تا زمین سفر کند. می توان
گفت انرژی آمده از نور سفید خورشید، باعث ادامهٔ فرایند نورساخت، بوجود آمدن اقلیم
و آب و هوای زمین و درنتیجه، فراهم کنندهٔ زندگی برای همهٔ جانداران روی زمین
است.نقش برجستهٔ خورشید بر وضعیت زمین از سالهای دور، از دوران پیشاتاریخ برای
انسان شناخته شده بود به همین دلیل برای بسیاری از فرهنگها خورشید به عنوان یک خدا
دانسته شده بود. همواره پیشرفت دانش از چیستی خورشید با کندی بسیار همراه بوده تا
آنکه در سدهٔ ۱۹ میلادی آگاهی اندکی از مواد سازندهٔ خورشید و منبع انرژی آن بدست
آمد. تلاش برای آگاهی بیشتر از خورشید همچنان ادامه دارد چون همچنان شماری از
پدیدهها و رفتارهای بدون توضیح علمی در خورشید دیده میشود.
نام و ریشه
خورشید در فارسی درگذشته با نامهای دیگری چون خور، هور، مهر، روز خوانده
میشد.خورشید در فارسی نوین از xvar-xšed از فارسی میانه که ایزدی است که در یشت
ششم اوستا در مورد او نوشته آمده وی ایزدی است که جهان را از آلودگی دور میدارد.در
اوستا hvarr- ، xvan ،ta hvarә-xšaē آمده است.واژه خورشید درارای دو جزء است جزء
نخست xvar- ، hvar که با سنسکریت svar «خورشید» سنجنده میشود. جزء دوم برگرفته از
اوستایی xšaita- « درخشان» است که در نام جمشید (پادشاه دوران طلایی در اسطوره های
ایرانی و نیز نخستین شاه در برخی روایت ها ) آمده و برگرفته از صورت اوستایی
yama-xšaita به معنی « جم درخشان» است.
در زبان انگلیسی واژهٔ Sun برای خورشید از واژهٔ sunne در انگلیسی باستان گرفته
شدهاست (نزدیک به سال ۷۲۵ در بئوولف). گمان آن میرود که این واژه با واژهٔ south
به معنی جنوب ارتباط داشته باشد. واژههای هم ریشه با Sun در زبانهای دیگر، مانند
زبانهای ژرمنی و فریسی باستان به صورت sunne و sonne در ساکسونی باستان به صورت
sunna، در هلندی میانه به صورت sonne، در هلندی امروزی به صورت zon در آلمانی
Sonne، در نروژی باستان sunna و در زبان گوتیک sunnō است تمام عبارتهای آلمانی
برای Sun از sunnōn در نیازبانهای ژرمنی آمدهاست.
در هنگامهٔ بی خدایی ژرمنی به خورشید شخصیت داده میشد و به عنوان خدا پرستش میشد
نام آن در آن هنگامه Sól یا Sunna (به معنی خورشید در نروژی باستان) بود.پژوهشگران
گمان میکنند که خورشید، ایزدبانوی ژرمنی ریشهای هندو-اروپایی در خورشیدخدایی کهن
تر در زبانهای هندواروپایی دارد و میان واژهٔ Sól در نروژی باستان، سوریا در زبان
سانسکریت، Sulis در زبان گالیش، Saulė در لیتوانیایی و Solnitse در زبانهای اسلاوی
ارتباط است.
واژهٔ Sunday یا روز یکشنبه در انگلیسی امروزی، ریشه در انگلیسی باستان دارد
(Sunnandæg به معنی «روز خورشید» پیش از سال ۷۰۰) و این به دلیل ترجمهٔ ژرمنی از
عبارت لاتین dies solis است، خود این عبارت لاتین هم ترجمهٔ عبارت یونانی heméra
helíou است.
در زبان لاتین واژهٔ Sol برای اشاره به ستاره بکار میرود این واژه به صورت اسم در
انگلیسی کاربرد ندارد اما صفت آن solar بسیار پرکاربرد است. واژهٔ Sol برای اشاره
به زمان خورشیدی در دیگر سیارهها مانند بهرام کاربرد دارد.یک روز خورشیدی در زمین،
میانگین ۲۴ ساعت است در حالی که روی بهرام ۲۴ ساعت و ۳۹ دقیقه و ۳۵٫۲۴۴ ثانیهاست.
ویژگیها
خورشید ستارهای از گونهٔ کوتولهٔ زرد است که ۹۹٫۸۶٪ از مجموع جرم سامانهٔ خورشیدی
را از آن خود کردهاست. هندسهٔ خورشید به یک کرهٔ کامل بسیار نزدیک است. پَخی بسیار
کوچکی برابر با ۹×۱۰-۶ در هندسهٔ آن وجود دارد در نتیجه میان قطر خورشید در دو سوی
قطبها نسبت به قطر آن در مدار استوایی ۱۰ کیلومتر اختلاف وجود دارد. از آنجایی که
خورشید جامد نیست و از پلاسما ساخته شدهاست، در مدار استوایی نسبت به دو قطب،
تُندتر میگردد. این رفتار که گردش اختلافی نام دارد، به دلیل وجود پدیدهٔ همرفت در
خورشید و جابجایی ماده در اثر اختلاف دما است. آنچنان که از قطب شمال دائرةالبروج
دیده میشود، این جرم به بخشی از جرم خورشید تکانهٔ زاویهای پادساعتگرد میدهد
درنتیجه در سراسر خورشید یک سرعت زاویه را توزیع میکند. دورهٔ این گردش واقعی
نزدیک به ۲۵٫۶ روز در مدار استوایی و ۳۳٫۵ روز در دو قطب است. از آنجایی که جایگاه
زمین نسبت به خورشید همیشه در حال دگرگونی است و همیشه یک نقطه از زمین بهترین دید
را نسبت به خورشید ندارد، گویا گردش این ستاره در مدار استوایی اش نزدیک به ۲۸ روز
است.اثر جانب مرکز (گریز از مرکز) این گردش آرام، ۱۸ میلیون بار ضعیف تر از جاذبهٔ
سطح خورشید در مدار استوایی آن است. اثر کشند سیارهها هم بسیار ضعیف است و
نمیتواند تاثیر آشکاری بر شکل ظاهری خورشید بگذارد.
خورشید ستارهای با جمعیت (۱) است به عبارت دیگر ستارهای سرشار از عنصرهای سنگین
است.گمان آن میرود که آغاز پدیداری خورشید به موجهای شوک تابیده شده از یک یا چند
ابرنواختر آن همسایگی باز گردد.این تصور به دلیل انباشتگی عنصرهای سنگین مانند طلا
و اورانیم در منظومهٔ خورشیدی نسبت به کمبود آنها در ستارههای با جمعیت نوع (۲)
یا فقیر در عنصرهای سنگین، پدید آمدهاست. پذیرفتنی است اگر بگوییم این عنصرها در
اثر انرژی بسیار بالای پدید آمده هنگام واکنشهای هستهای ابرنواختر یا هنگام جذب
نوترون و تبدیل یک عنصر به عنصر دیگر درون یک ستارهٔ نسل دومی بزرگ بوجود آمدهاست.
خورشید مانند یک سیارهٔ خاکی دارای مرز روشنی نیست. تنها در لایههای بیرونی، چگالی
گازها به صورت نمایی با افزایش فاصله از مرکز خورشید کاهش مییابد.شعاع خورشید
برابر است با فاصلهٔ مرکز خورشید تا لبهٔ شیدسپهر. این لایه، بیرونی ترین لایهای
است که پس از آن گازها یا بسیار سرد اند یا لایهای بسیار نازک را میسازند که
نمیتوانند به اندازهٔ درخور توجه نور تولید کنند. در نتیجه لایهٔ آخر لایهای است
که چشم غیرمسلح بتواند به خوبی آن را ببیند.
هسته
از مرکز خورشید تا فاصلهای نزدیک به ۲۰ تا ۲۵ درصد شعاع خورشید به عنوان هستهٔ
خورشید در نظر گرفته شدهاست.و چگالی آن ۱۵۰g/cm۳ نزدیک به ۱۵۰ برابر چگالی آب،
برآورد شدهاست. و دمای آن هم نزدیک به ۱۵٫۷ میلیون کلوین بدست آمدهاست. در مقابل
دمای سطح خورشید نزدیک به ۵٬۸۰۰ کلوین است. تازه ترین پژوهشها نشان دادهاست که
گردش هستهٔ خورشید به دور خودش از دیگر جاهای شعاعی آن تندتر است.در بیشتر عمر
خورشید، همجوشی هستهای از راه زنجیره گامهای p-p (پروتون-پروتون) و درنتیجه
دگرگونی هیدروژن به هلیوم فراهم کنندهٔ انرژی خورشید بودهاست.تنها ۰٫۸٪ از انرژی
پدید آمده در خورشید وارد چرخهٔ سیاناو میشود.
هسته تنها ناحیه در خورشید است که بخش بزرگی از انرژی گرمایی آن را از راه همجوشی
هستهای فراهم میکند. به این ترتیب در ناحیهای درونی از مرکز تا ۲۴٪ شعاع،
کارمایهٔ ۹۹٪ خورشید فراهم میشود و تا ۳۰٪ از شعاع، فرایند همجوشی هستهای به
تمامی میایستد و دیگر ادامه نمییابد. دیگر جاهای ستاره از راه جابجایی انرژی از
مرکز به لایههای بیرونی گرم میشود. کارمایهٔ پدید آمده در هسته پس از گذر از
لایههای پی در پی وارد شیدسپهر میشود و از آنجا به صورت نور یا انرژی جنبشی ذرات
به فضا میگریزد.
در هستهٔ خورشید در هر ثانیه، زنجیرهٔ پروتون-پروتون ۹٫۲×۱۰۳۷ بار روی میدهد. از
آنجایی که در این فرایند چهار پروتون آزاد (هستهٔ هیدروژن) هم زمان درگیر است پس در
هر ثانیه ۳٫۷×۱۰۳۸ پروتون به ذرهٔ آلفا (هستهٔ هلیوم) دگرگون میشود به زبان دیگر
۶٫۲×۱۰۱۱ کیلو در ثانیه. در مجموع می توان گفت در سراسر خورشید نزدیک به ۸٫۹×۱۰۵۶
پروتون آزاد دگرگون میشود.می دانیم که در هر همجوشی و دگرگونی هیدروژن به هلیوم
نزدیک به ۰٫۷٪ از حرم به انرژی دگرگون میشود.پس خورشید در هر ثانیه ۴٫۲۶ میلیون تن
جرم را در دگرگونی ماده-انرژی درگیر میکند. یا می توان گفت ۳۸۴٫۶ یوتا وات
(۳٫۸۴۶×۱۰۲۶) یا ۹٫۱۹۲×۱۰۱۰ مگاتن TNT در هر ثانیه. این مقدار جرم از میان نمیرود
بلکه بر پایهٔ همارزی جرم و انرژی به صورت انرژی تابشی در میآید.
توان تولید انرژی در هسته با کمک همجوشی، بسته به فاصله از مرکز خورشید تفاوت
میکند. برپایهٔ شبیه سازیها چنین براورد شده که توان در مرکز خورشید ۲۷۶٫۵
watts/m۳ است.چگالی توان تولیدی خورشید بیشتر نزدیک به سوخت و ساز بدن یک خزندهاست
تا یک بمب اتم. قلّهٔ توان تولیدی خورشید با انرژی گرمایی تولید شده در یک فرایند
فعال کمپوست مقایسه میشود. انرژی بسیار بالای بیرون آمده از خورشید نه به این دلیل
که خورشید در یکای حجم توان بسیار بالایی تولید میکند بلکه به این دلیل است که حجم
بسیار بزرگی دارد.
نرخ فرایند همجوشی هسته که در هستهٔ خورشید رخ میدهد در تعادل بسیار ظریفی است که
پیوسته خود را اصلاح میکند تا در تعادل بماند: اگر میزان همجوشی اندکی بیش از
اندازهای باشد که اکنون است، آنگاه هسته به شدت گرم میشود، در برابر نیروی وزن
لایههای بیرونی از هر سو گسترش مییابد، با این کار نرخ همجوشی کاهش مییابد و
آشفتگی اصلاح میشود. اگر همجوشی اندکی کمتر از مقدار همیشگی آن باشد، هسته سرد و
دچار جمع شدگی میشود، با این کار نرخ همجوشی افزایش مییابد و به تعادل باز
میگردد.
پرتوهای گامای (فوتونهای بسیار پرانرژی) آزاد شده از واکنش همجوشی پس از چند
میلیمتر پلاسمای خورشیدی جذب میشوند و دوباره با اندکی انرژی کمتر در جهتهای
تصادفی تابیده میشوند. بنابراین برای یک فوتون زمان بسیار زیادی میکشد تا به سطح
خورشید برسد. برآوردها نشان میدهد که برای یک فوتون ۱۰،۰۰۰ تا ۱۷۰،۰۰۰ سال طول
میکشد تا در خورشید جابجا شود.ما برای نوترینو تنها ۲٫۳ ثانیه زمان برده میشود تا
به سطح خورشید برسد. نزدیک به ۲ درصد از انرژی کل تولیدی خورشید مربوط به این
ذرهاست.
در پایان سفر از لایهٔ همرفتی بیرونی و رسیدن به سطح شفاف شیدسپهر، فوتونها به
صورت نور دیدنی در فضا تابیده میشوند. پیش از گریز از سطح خورشید، هر یک پرتوی
گاما در هستهٔ خورشید به چندین میلیون فوتون نور دیدنی دگرگون میشود. در اثر
واکنشهای همجوشی در هسته ذرههای دیگری به نام نوترینو هم آزاد میشوند. این
ذرهها برخلاف فوتونها کمتر با ماده وارد واکنش میشوند بنابراین تقریباً همهٔ
آنها میتوانند بی درنگ از خورشید بگریزند. برای سالیان دراز شمار نوترینوهای آزاد
شده از خورشید یا نوترینوهای شمرده شده با ابزارها یک-سوم شماری بود که نظریههای
علمی پیشبینی میکرد. تا سال ۲۰۰۱ که دانشمندان دریافتند، دلیل این ناهماهنگی به
ویژگی نوسان نوترینوها باز میگردد: حقیقت این بود که شمار نوترینوهای تابیده شده
از خورشید با شمار پیشبینی شده از سوی نظریه با هم برابر بودهاند اما ابزارهای
شمارش تنها ۱⁄۳ آنها را شمرده بودند و باقیمانده را از دست داده بودند و این به
دلیل تغییر مزهٔ نوترینوها (به معنی: عدد کوانتومی ذرهٔ بنیادی) در هنگام تشخیص با
ابزار بود.
ناحیهٔ تابشی
در ناحیهٔ نزدیک به ۰٫۷ شعاع خورشید و یا پایین تر، مواد خورشیدی بسیار گرم و چگال
اند آنقدر که بتوانند گرمای زیاد هسته را از راه تابش گرمایی به بیرون بتابانند.در
این ناحیه رفتار همرفتی دیده نمیشود. با اینکه دمای ماده از ۷ میلیون کلوین به ۲
میلیون کلوین میرسد اما همچنان این مقدار کمتر از مقدار پیش بینی شده برای کاهش
دما نسبت به افزایش ارتفاع است. پس این کاهش دما نمیتواند از راه همرفت صورت
گیرد.در این بازه انرژی از راه تابش فوتون توسط یونهای هیدروژن و هلیم روی میدهد.
که البته این فوتونها هم مسافت بسیار کوتاهی را پیش میروند و خیلی زود توسط
یونهای دیگر دوباره جذب میشوند.چگالی هم از ۰٫۲۵ شعاع خورشید تا بالای بازهٔ
تابشی نزدیک به ۱۰۰ برابر افت میکند و از ۲۰ g/cm۳ به ۰٫۲ g/cm۳ میرسد.
میان ناحیهٔ تابشی درونی و گردش اختلافی بیرونی ناحیهٔ همرفتی یک لایهٔ گذار به نام
Tachocline پدید میآید، این ناحیه در یک سوم بیرونی شعاع خورشید جای دارد. در این
ناحیه میان ناحیهٔ تابشی با گردش یکنواخت و گردش اختلافی در ناحیهٔ همرفتی یک شکاف
بزرگ (دگرگونی ناگهانی در رفتار) پدید میآید. شرایطی که در آن لایههای افقی پی در
پی بر روی یکدیگر لیز میخورند.جریان سیال در ناحیهٔ همرفتی در بالا، از بالا تا
پایین لایه به آرامی کم میشود تا در پایین ترین نقطه ناپدید شود. تا به این ترتیب
با ویژگیهای آرام ناحیهٔ تابشی در پایین، هماهنگ شود. امروزه چنین گمان میشود که
یک پویایی مغناطیسی در میانهٔ این لایه باعث پدید آمدن میدان مغناطیسی خورشید
شدهاست.
ناحیهٔ همرفتی
در لایهٔ بیرونی خورشید، یعنی از سطح آن تا عمق نزدیک به ۲۰۰٬۰۰۰ کیلومتری (یا ۷۰٪
شعاع خورشید) پلاسمای خورشید به اندازهٔ کافی چگال یا داغ نیست تا بتواند انرژی
گرمایی لایههای درونی را از راه تابش به بیرون برساند. به عبارت دیگر بجای
ناحیهای تابنده، ناحیهای مات است. درنتیجه انرژی گرمایی از راه همرفت و ستونهای
داغ جابجا میشود و به سطح خورشید میرسد. هنگامی که مواد در سطح خورشید کمی خنک
میشود به عمق خورشید جایی که رفت و برگشتهای همرفتی آغاز شده بود، فروبرده میشود
تا دوباره از بالای ناحیهٔ تابشی گرما دریافت کند. در لایهای از خورشید که با چشم
می توان آن را دید، دما تا ۵٬۷۰۰ کلوین افت میکند و چگالی تنها 0.2 g/m۳ است
(نزدیک به ۱/۶۰۰۰۰ چگالی هوا در سطح دریاها).
ستونهای داغ همرفتی بر روی سطح خورشید جا میاندازند این ستونها از دور به صورت
جودانه یا یک سری نقطه دیده میشود. آشفتگی پدید آمده در اثر رفت و برگشتهای
همرفتی در بیرونی ترین لایهٔ بخش درونی خورشید، باعث ایجاد یک پویایی در «اندازهٔ
کوچک» میشود که درنتیجهٔ آن یک شمال و جنوب مغناطیسی در سراسر سطح خورشید پدید
میآید.ستونهای داغ خورشید به شکل سلولهای بنارد است درنتیجه هندسهٔ منشوری شش
ضلعی به خود میگیرد.
شیدسپهر
سطح دیدنی خورشید یا شیدسپهر، لایهای است که در زیر آن خورشید در برابر نور دیدنی،
کدر میشود.[۵۷] بالای شیدسپهر، نور سفید خورشید است که آزادانه در فضا تابیده
میشود و همهٔ انرژی اش را از خورشید بیرون میبرد. تغییر اندازهٔ کدری خورشید به
کاهش مقدار یونهای H− بستگی دارد چون این یون است که نور مرئی را به آسانی جذب
میکند.[۵۷] در مقابل نوری که ما میبینیم در اثر واکنش الکترونها با اتم هیدروژن
برای تولید یون H− تولید شدهاست. شیدسپهر دهها تا صدها کیلومتر ضخامت دارد و گاهی
کدری آن اندکی از هوای زمین هم کمتر میشود. چون بخش بالایی شیدسپهر از بخشهای
پایینی خنک تر است، در یک تصویر خورشید میبینیم که مرکز خورشید روشن تر از لبههای
آن است. به این پدیده تیرگی مرکز-لبه می گویند.نور سفید خورشید یک ناحیهٔ طیفی
مربوط به جسم سیاه دارد که نشان میدهد دمای آن نزدیک به ۶۰۰۰ کلوین است و البته
همراه با آن خطهای جذبی اتمی پراکنده دارد که به لایههای نازک روی شیدسپهر مربوط
است. چگالی ذرهها در شیدسپهر نزدیک به ۱۰۲۳ m−۳ است. این مقدار ۰٫۳۷٪ شمار ذرهها
در یکای حجم جو زمین در تراز دریاها است. ذرههای شیدسپهر را الکترونها و
پروتونها تشکیل میدهد که میانگین ذرههای هوا ۵۸ برابر از آن سنگین تر است.
در آغاز طیف سنجی شیدسپهر، خطهای جذبی پیدا شده بود که با هیچ یک از عنصرهای
شیمیایی شناخته شده همخوانی نداشت. در ۱۸۶۸ نورمن لاکیر حدس زد که این خطهای جذبی
مربوط به یک عنصر تازهاست. او این عنصر تازه را هلیم نامید، این نام، یادآور
خورشیدخدای یونان، هلیوس بود. پس از ۲۵ سال، دانشمندان برای نخستین بار توانستند
هلیم را در زمین درون ظرفی جمع آوری کنند و از دیگر عنصرها جدا کنند.
keywords : فوت آن دی ال،سایت فوت آن دی ال،مقاله های اینترنتی